غریب مدینه
میان دل ز غمشت لاله باغیــست
بحمدلله که قلبم مست ســـاقیست
بساط روضــه را آماده ســـازید
که یک شب تا محرم وقت باقیست .
السلام علیک یا ابی عبدالله الحسین
التماس دعا
کوچه پس کوچه مشد بوی امام رضا مده
دیدن گلدسه هاش دل آدم جلا مده
صبح زود سرکوچه ها هرکی که از خانه میه
دس به سینش مزره سلامی به آقا مده
ما که از بچگی مان، همش میامدم حرم
وقت مردن مدنم جوابیم به ما مده
ولادت شمس الشموس حضرت رضا(ع)
پیشاپیش مبارک باد
یا ابا الحسن یا علی بن موسی ایها الرضا یا بن رسول الله
یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و
استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی
حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
ایران که به جز نعم ندارد
چیزی ز عراق کم ندارد
انجا نجف است و کاظمین است
هم کرببلا و هم حسین است
توس ز تو مدینه الا شد
مشهد زتو مشهد الرضا شد
بمناسبت سالروز تولد سلطان مهربانیها امام رضا (ع )
"یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور"
"کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور"
من به دیوانِ لسان الغیب، شب فالی زدم
فال گفتا این "ردیف" از شعرِ دیوان، "غم مخور"
شعر خود زینت دهم با نام فرزند علی (ع)
هشتمین ماه امامت، ماه تابان، غم مخور
بشنو ای نومید، از شاهِ سریرِ ارتضاء
او رئوف و مهربان، هم اوست درمان، غم مخور
درد هجری، شوق وصلی، هر چه بودت در نظر
چون بیایی بر درِ این باغِ رضوان، غم مخور
چون گناهی، جمله گاهی، بی نصیبی در رهی
در بزن درگاهِ سلطانِ خراسان، غم مخور
ضامن آهو بشد آن رکنِِ ایمانم رضا(ع)
گر شدی کمتر ز آهو، اوست انسان، غم مخور
گر عزیزی هست، کو "رنج" و مرارت می"بر"د
دولتت باشد نصیب از جودِ ایشان، غم مخور
جانِ شیرین را بده تا جمله فرهادش شوی
کوه، کاهی می شود با ذکرِ جانان غم مخور
ای که "مدهوشی" ز هجر و "خلوتت" گم کرده ای
او بیابی در جوار شاه رحمان(ع)، غم مخور
میلاد حضرت معصومه(س)مبارک
و
دختر خانمای عزیز روزتون مبارک
الهی نامه
الهی، ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای ، و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای.
الهی، وای برمن اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم!
الهی، از روی آفتاب و ماه و ستاره گان شر منده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتی از روی شیطان
شرمنده ام، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، نا پایدار.
الهی، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتیم ، تو از ما بگذر.
الهی، آن خواهم که هیچ نخواهم.
الهی، همه سر آسوده خواهند و حسن دل آسوده.
الهی، از نماز و روزه ام توبه کردم ؛به حق اهل نمازو روزه ات توبه به این نااهل را بپذیر.
الهی، اگر چه درویشم ، ولی داراتر از من کیست ، که تو دارایی منی.
الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان و شبم را چون روز نورانی.
الهی، اگر ستار العیوب نبودی ، ما از رسوایی چه می کردیم.
الهی، اثر و صنع توام ، چگونه به خود نبالم.
الهی، هر چه بیشتر دانستم ، نادان تر شدم . بر نادانیم بیفزا!
الهی، خفتگان را نعمت بیداری ده و بیداران را توفیق شب زنده داری و گریه زاری.
الهی، وای بر من اگر دلی از من برنجد.
الهی، اگر گلم و یا خارم از آن بوستان یارم.
الهی، به سوی تو آمدم؛ به حق خودت مرا به من برمگردان!
الهی، آن که سحر ندارد، از خود خبر ندارد.
الهی، شکرت که فهمیدم که نفهمیدم.
الهی، در شگفتم از کسی که غصه خودش را نمی خورد و غصه روزی اش را می خورد.
الهی، بدان بر ما حق بسیار دارند تا چه رسد به خوبان.
الهی، خوشا آنان که در جوانی شکسته شدند، که پیری خود شکستگی است.
الهی، شکرت که پیر نشده استغفار کردم، که استغفار پیر استهزاء را ماند.
الهی، آن که تو را دوست دارد، چگون با خلقت مهربان نیست.
الهی، عمری آه در بساط نداشتم و اینکه جز آه در بساط ندارم.
«الهی نامه از عالم فرزانه استادحسن زاده آملی»
زینت عرش خدا
نور چشم خاتم انبیاءعلیه السلام
امام حسن مجتبی علیه السلام
ولادت آن حضرت علیه السلام
ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در ماه رمضان ،و بنابر مشهور ولادتش در روز سه شنبه
در نیمه ماه رمضان ،در سال دوم از هجرت و شهادتش در ماه صفر سال چهل و نه از هجرت اتفاق
افتاد که عمر شریفش بالغ بر چهل و هفت سال و چند ماه بود.
کنیه و القاب حضرت علیه السلام
خداوند او را حسن نامید. کنیه اش ابو محمد و القابش سید(=آقا،سرور)، سبط
اول(=نواده نخست پیامبرخدا) ،امین،حجت ،بر(=نیکوکار) ،تقی(=پرهیزگار) ،اثیر(=ارجمند ،برتر)
،زکی (=پاک و منزه) ،مجتبی(=برگزیده و زاهد) است.
نام گذاری آن حضرت علیه السلام
بعداز آن که حضرت متولد شد ،امیر المومنین علیه السلام اورا نزد حضرت رسول صلی الله علیه وآله
برد، ان حضرت زبان مبارک خود را در دهان او نهاد ،و او شروع به مکیدن زبان رسول الله صلی الله
علیه وآله نمود سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسید آیا برای او نامی نهاده اید؟امیر مومنان علیه
السلام عرض کرد:بر شما در نام او سبقت نمی گیرم آن حضرت نیز فرمود:من هم بر پروردگار خود
سبقت نمی گیرم پس خدا خداوند متعال جبرئیل را نازل کرد، وفرمود:از برای محمد پسری متولد شده،
سلام مرا به او برسان، وتهنیت و مبارک باد بگوی، و بگوکه علی نسبت به تو منزله هارون است نسبت
به موسی، پس اورا پسر هارون نام گذاری نما ...و اسم اسم پسر هارون به زبان عربی «حسن»است.
مولودی که خداوند متعال ولادت اورا تبریک بگوید، واسم او رامعین کند،و جبرئیل امین را از ملااعلی
برای نامگذاری او و تهنیت و لادت او به زمین بفرستد فضائل و منافبش بیش از آن است که به بیان یا
نوشته در آید، و بدین جهت به بعض آنها اکتفا می شود.
مناقب حضرت علیه السلام
مناقب حضرتش بیش از آن است که در این مختصر بگنجد.
در اینجا به چند مورد اتفاق عامه و شیعه است اشاره می شود:
1. آن حضرت یکی از پنج تن در آیه شریفه تطهیر است، و خداوند اورا به طهارتی مطهر فرموده
است که مقام عصمت است و شایسته محل سر الله و تفسیر وحی خدا و اجرای فرامین الهی است.
2. آن حضرت یکی از کسانی است که در آیه مباهله مراد است و خداوند بر کلمه «ابنائنا»به آن
حضرت اشاره کرده است. در ماجرای مباهله معلوم شد حضرتش آرویی نزد خداوند دارد که اگر
دست به دعا بردارد چگونه مستجاب می شود.
3. آن حضرت چارمین از اهل کساء است که پیامبر صلی الله علیه وآله ایشان را زیر عبا جمع
فرمود و اعلان کرد که اینان اهلبیت من هستند و خداوند آنان را از هر پلیدی پاک نموده است.
4. دوستی آن حضرت دوستی خداوند است چرا که آن حضرت حبیب رسول خداست و پیامبر صلی
الله علیه وآله فرموده است «بارالها! من او را دوست دارم . پس توهم او را و دوستانش را دوست
بدار.»
5. آن حضرت به رسول الله صلی الله علیه وآله شباهت چنانچه پیامبر صلی الله علیه وآله
فرمود:«برای حسن خلق و خوی و آقایم را به ارث می گذارم».
6. آن حضرت بضعه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که فرمود که :«هرکس او را اذیت کند
مرا اذیت کرده خدا را اذیت کرده است».
7. آن حضرت یکی از آل محمد صلی الله علیه وآله است که در نماز بر ایشان درود فرستاده می
شود.
8. آن حضرت دارای بهترین پدر و مادر و جد و جده است.
9. آن حضرت زین بهشت است و خداوند به او و برادرش بهشت را زینت نموده است.
10.آن حضرت سرور جوانان بهشت است که فرمود: «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه»
11.آن حضرت ریحانه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که اورا رائحه ملکوت استشمام می گردد.
12.سیادت آن حضرت که پیامبر صلی الله علیه وآله او را آقا و سرور نامیده است .
13.عبادت آن حضرت که هر گاه وضو می ساخت بندبند اعضایش به لرزه می افتاد و رنگ مبارکش به
زردی می گرائید.
آن حضرت 25 بار با پای پیاده به سفر حج رفت.
سه مرتبه تمام اموال خود را به فقرا تقسیم کرد.
14.فصاحت آن حضرت که راستگو ترین مردم و فصیح ترین ایشان بود.
15.رفتار آن حضرت با قاتل خود، که در این باره به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:«به حقی
که بر تو دارم د راین باره هیچ مگوی».
جود وسخاوت امام مجتبی(ع)
کرم و بخشش آن حضرت هر روز جلوه ای داشت تا انجا که به «کریم ال طه» معروف شدند. به عنوانم
نمونه غلام سیاهی بود که در هر لقمه از غذایش لقمه ای به سگ خود می داد وبه خاطر ین اخلاق
حضرت اورا آزاد کرد و باغی برایش خرید.
روزی مردی شامی امام را سواره مشاهده کرد که از راهی می گذشت او زبان به دشنام امام گشود ؛ اما
حضرت پاسخی نداد چون مرد شامی از ناسزا گویی خود منصرف شد حضرت با لبی خندان به او رو
کرد و فرمود:«ای پیر مرد! می پندارم که غریبی واشتباه گرفته ای. اگر راه گم کرده ای تو را راهنمایی
کنم . اگر نیازمند هستی تو را کمک کنم . اگر بار سنگینی داری آن را حمل نمایم. اگر گرسنه ای تو را
سیر کنم . اگر بر هنه ای تو را بپوشانم . اگر خاسته ای داری بر آورده سازم . بهتر است با همسفران
خود در خانه ما قدم نهید وبار سفر بر زمین نهید؛زیرا که برای ما جایگاه و مکانت و مقام بزرگ و مال
فراوان داریم.
آن مرد پاسخ امام (ع)را شنید گریست و گفت : «شهادت می دهم که تو جانشینن خداوند در زمین هستی
خدا به خوبی می داند که رسالتش را در کجا به ودیعت نهد. تو و پدرت نزد من بدترین آفریدگان خدا
بودید و هم اکنون دوستدارترین خلایقید».آنگاه بار سفرش را در خانه حضرت بر زمین نهاد و میهمان
حضرتش بود تا آن هنگام که قصد بازگشت نمود و در زمره دوستان حضرتش قرار گرفت .
کرامات امام حسن مجتبی(ع)
روزی امام حسن مجتبی (ع)از خانه خود خارج شد در حالی که فردسی از فرزندان زبیر حضرت را
همراهی می کرد که قائل به امامت حضرتش بود. آنان رفتند تا بر سر چشمه ای فرود آمدند و در زیر
نخل خشکیده ای که از بی آبی خشکیده بود استقرار یافتند. برای امام حسن مجتبی(ع) زیر آن درخت
فرشی گستردند و برای آن مرد از اولاد زبیر به زیر نخل دیگر ،فرش دیگری انداختند. زبیری
گفت:«اگر این نخل رطبی می داشت از آن می خوردیم». امام حسن مجتبی (ع) فرمودند:«اشتهای
خوردن رطب کرده ای؟»زبیری گفت: «آری» حضرت دست خود را به آسمان بلند کردند و چیزی بر
زبان آوردند که فهمیده نمی شد که چه می گویند پس از اندک زمانی نخل سر سبز گردیده و بهحال
طراوت درآمدوبرگ داده رطب بار آورد. شتربانی که از او شتر کرایه کرده بودند فریاد برآورد:«به خدا
سوگند!این سحر و جادو است»امام حسن مجتبی(ع) فرمودند:«وای برتو این سحر و جادو نیست؛ بلکه
دعای فرزند پیغمبری است که مستجاب گردیده است». آنگاه برنخل رفتند و رطب آن را چیدند،آن هم به
اندازه ای که همه را کفایت نمود.
شجاعت امام مجتبی(ع)
درجنگ جمل پس از عقب نشینی محمد حنفیه ، امام حسن(ع) نیزه را از او گرفت و باشتاب به میدان
شتافت و با دشمن جنگ نمایانی کرده و در حالی که نیزه اش به خون آغشته بود نزد پدر باز گشت.
صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه
به اجتماع امت علی (ع) خلیفه است و این استحقاق در خلافت و امامت از کتاب و سنت و اجتماع
مسلمانان قابل استدلال است.
و از طرف دیگر، معاویه بر حضرتش خروج کرده و سبب ایجاد تفرقه میان مسلمانان شد از این رو
انطباق عنوان«باغی» براونیازی به بیان ندارد.
علاوه،براین رسول خدا(ص) بربغی او تصریح کرده است که در این جا به آن چه که عماره پسر خزیمه
بن ثابت روایت کرده است اکتفا می کنیم. او می گوید:پدر من، خزیمه بن ثابت در نبرد جمل حاضر بود
و در آن نبرد کمترین نرمش نسبت به دشمن از خود نشان نداد. او همچنین در واقعه صفین نیز شرکت
جست؛ اما وارد در نبرد نشد؛ نه به نفع امیرمؤمنان(ع) و نه برعلیه او.
او می گفت:«من در این نبرد دشت به شمیر نخواهم برد،مگر این که عمار کشته شود.
به محض این که عمار کشته شود وعلوم خواهد شد که کدام یک ازاین دو فرقه قاتل او خواهندکه دراین
صورت حجت برمن تمام خواهد شد و برعلیه جناح قاتل او وارد کارزار خواهم شد».ازاین رو خود می
گفت:«من کشته شدن عمار را هیچ گاه از نظر دور نمی داشتم و مترصد بدوم که ببینم چه کسی اورا می
کشد؛چرا که از رسول خدا شنیدم که می فرمود:
تَقتُلکَ الفِئَهٌ الباغِیَه. (ای عمار!) تورا گروه باغی به قتل می رساند.
راوی گوید:چون عمار به تیر ابوغادیه مزنی به قتل رسید خزیمه گفت:هم اکنون از گمراهی بدرآمدم و
حق و باطل را به خوبی شناختم . وی آن گاه علیه قوای شام وارد نبردی بی امان شد و آن قدر استقامت
از خود نشان داد تا به شهادت رسید.
معاویه کسی است که پایه گذار فئن باغیه است که یکی از گناهانش قتل عمار است.
ازکبائر دیگری که معاویه بدان مرتکب گردیده که درآسمان ها وزمین امری سنگین و دهشتناک است
سب و ناسزا برامیرمؤمنان (ع) است؛ اما در سوی دیگر این صلح امام حسن مجتبی(ع)قرار دارد که
دوستی او دوستی بارسول خدا(ص) و خشم او خشم رسول خدا(ص) و دوستی و خشم رسول خدا(ص)
دوستی و خشم حضرت حق است.
اکنون مواردی را می نگریم که بر آن پیمان بسته شد، که از این قرار است:
اما(ع) معاویه را به لقب «امیرالمؤمنین» نخواند و در محضر معاویه شهادتی داده نشود و شیعیان علی
(ع) مورد تعقیب قرار نگیرند و برای فرزندان کسانی که در روز جمل و در واقعه صفین در رکاب
پدرش به قتل رسیدند یک میلیون درهم از خراج دار ابجرد مقرری قرار دهد.
حضرت امام حسن(ع)بابند نخست از این پیمان امارت معاویه را بر مؤمنین باطل تعلام کرد زیرا که او
امارتی از جانب خدا و از سوی رسول و از قبل مؤمنین ندارد.
واما سبب صلح و آثار آن . سنت الهی در امر امامتی که برای امامان هدایت قرار داده شده است صبر
بربلایی است که بدان مبتلا می گردند.
برای کسی که آشنای به تاریخ باشد آنچه که معاویه در دل داشت واضح و آشکار است.با این وجود، این
مطلب را حضرتش بنابر روایت جهنی-به نحوی آشکار – بیان فرموده است:
به خدا سوگند ، اگر من به کار زار با معاویه بر می خاستم مرا به بند کشیده وادارم می کردند تا با او از
در مسالمت بیرون آیم. به خدا سوگند اگربا اوصلح کنم و عزیز باشم بهتر از آنست که با او وارد
کارزار شده اسیر دستان او باشم و یا بر من منت نهاده آزارم کند و دشنامش تا آخر دنیا بر بنی هاشم
باشد. معاویه با این کار خود بر من منت نهاده و دودمانش بر زنده و مرده ما منت می نهند.
این است برخی از اسرار از پا نشستن امام حسن مجتبی (ع) که آنچه گفته نشده و بر ما مخفی است خیلی
بیش از این مجمل است.
Design By : RoozGozar.com |